هزارجهد بكردم كه سٌر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش مُيَسرم كه نجوشم
بهـوش بـودم از اول كه دل بِكَس نسپارم
شمايل تو بديدم نه عقل ماند و نه هوشم