طلبه تخریبچی طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آرشیو وبلاگ بخشی از فرمایشات حضرت اقا در دیدار با دولت نهم :
این دولت، دولت کار و اقدام است. در خدمت به مردم جدیت دارد و به شهرهای کوچک می رود. شعار گفتمان دولت منطبق با شعار و گفتمان امام و انقلاب است. عدالت خواهی و شعار آن به صورت جدی دنبال می شود. استکبار ستیز به معنای ویژه انقلابی آن در دولت است. یکی از مظاهر دفاع از عزت، بحث انرژی هسته ای است. روند غرب زدگی در مجموعه های دولت متوقف شد. جلوی نفوذ گرایش سکولاریستی به بدنه مدیران گرفته شد. این دولت جرات مقابله با فساد را دارد؛ قلع و قمع اژدهای 7 سر فساد کار سختی است و کسی که آلوده به فساد نباشد، جرات بیشتری برای مبارزه دارد. وجود روحیه تهاجم در مقابل زورگویان بین المللی. زنده کردن خصوصیات جوهری و منطق انقلاب. روحیه مردمی و خاکی دولت. این خصوصیات موجب حمایت گرم تر از این دولت است. و اینکه بعضی انتقادهای داخلی و خارجی به دولت تخریب است و تخریب خیانت است و این خیانت به نظام و کشور است. موضوع مطلب :
ناراحتی کتف مزاحمی دائمی برای اقا مهدی بود.جایی که قبلا مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود.روی این حساب نمی توانست بارهای سنگین بلند کند. یک روز تصمیم می گیرد برای سرکشی و اطلاع از کمبودهای انبار بازدید به عمل اورد.مسئول انبار((حاج امراله))بود.بیر مردی با لباس سفید و چهره ای گشاده.وقتی اقا مهدی به ان قسمت می رسد حاج امراله و هشت بسیجی جوان در حال خالی کردن بار کامیون بودند که تازه از راه رسیده و اذوقه اورده بود.حاج امراله که مهدی را از روی قیافه نمی شناخت وقتی می بیند ایشان در کناری ایستاده وانها را تماشا می کند داد می زند:جوان....چرا همینطور کناری ایستاده ای و برو بر ما را نگاه می کنی؟تا حالا ندیده ای از کامیون بار خالی کنند؟بیا بابا بیا این گونی ها را تا انبار ببر.امده ای اینجا که کار کنی.یادت باشد.از حالا تا هر وقت که من بگویم باید با به بای این هشت نفراین بارها را خالی کنی فهمیدی؟ واقا مهدی با معصومیتی صمیمی باسخ میدهد:"بله...جشم" با انکه حمل گونیهایی به ان سنگینی روی کتف مجروح بسیار مشکل بود اقا مهدی بدون اینکه حتی ناله ای کند چابک وتند گونی ها را خالی می کند. نزدیکیهای ظهر ((طیب))برای دادن امار به حاج امراله به انجا می اید.بعد از سلام و احوالبرسی حاج امراله می گوید:یک بسیجی بر کار امروز به ما کمک می کند نمی دانم از کدام قسمت است.می خواهم بروم و از برسنلی بخواهم که او را به قسمت ما منتقل کند.طیب می برسد)) حاج امراله کدام بسیجی؟))و حاج امراله اقا مهدی را نشان می دهد. طیب متعجب می شود و به سرعت به طرف اقا مهدی می دود و گونی را از روی شانه های او بر می دارد وبعد با ناراحتی به حاج امراله می گوید:هیچ می دانی این شخص کیست؟این اقا مهدی است.اقا مهدی باکری .فرمانده لشکرمان. حاج امراله و هشت بسیجی دیگر با تعجبی بغض الود جلو می ایند و اقا مهدی بدون اینکه بگذارد انها حرفی بزنند صورتشان را می بوسد و می گوید: حاج امراله... من یک بسیجی ام موضوع مطلب :
وحشت خود در آن زمان را مرور کنند. زلزله زدگان فقط می خواهند لحظه های جاودان را به یاد بیاورند.نام های قهرمانان بی نشان ، معمولی هستند اما یادشان تا ابد در تاریخ چین باقی خواهند ماند. زندگی آنها در گذشته عادی بود اما پس از فاجعه «سی چوان»خیلی ها تبدیل به قهرمان شدند. شاید این دیگر برای خودشان روشن نباشد که چه کاری انجام دادند، اما حماسه هایی که آفریدند همگی مردم چین را تحت تاثیر خود قرار داده است.. وقتی گروه نجات ، زن جوان را زیر آوار پیدا کرد او مرده بود اما کمک رسانان زیر نور چراغ قوه ، چیز عجیبی دیدند.زن با حالتی عجیب به زمین افتاده ، زانو زده و حالت بدنش زیر فشار آوار کاملا تغییر یافته بود.
سرپرست گروه ، دیوانه وار فریاد زد: بیایید، زود بیایید! یک بچه اینجا است. بچه زنده است. وقتی آوار از روی جنازه مادر کنار رفت دختر سه - چهار ماهه ای از زیر آن بیرون کشیده شد.نوزاد کاملا سالم و در خواب عمیق بود. او در خواب شیرینش نمی دانست چه فاجعه ای وطنش را ویران کرده و مادرش هنگام حفاظت از جگرگوشه خود قربانی شده است. مردم وقتی بچه را بغل کردند، یک تلفن همراه از لباسش به زمین افتاد که روی صفحه شکسته آن این پیام دیده می شد: عزیزم، اگر زنده ماندی، هیچ وقت فراموش نکن که مادر با تمامی وجودش دوستت داشت. موضوع مطلب : موضوعات
پیوندها
امکانات جانبی بازدید امروز: 40 بازدید دیروز: 6 کل بازدیدها: 320827 |
||