سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
طلبه تخریبچی
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

بسم المعشوق

 

بچه ها سلام

تا حالا دیوانه شدین ؟!

تا حالا دیوانه دیدید ؟!

اصلا می دونید دیوانه کیه ؟!

چقدر دوست دارید دیوانه باشید ؟!

به نظرتون این دوانگی نیست که بخواد کسی دیوانه باشه ؟!

اصلا به کی دیوانه می گن ؟!

اینا همه سئوالهایی نیست که به ذهن من می رسه . بلکه سئوالای ذنی من بسیارند ... .

شاید وقتی می گن دیوانه آدم معنای بدی ازش برداشت می کنه .

حالا یه سئوال : به نظر شما دیوانه حسین (ع) کیه؟!

به کی می گن دیوانه حسین ( ع) ؟!

چند سال پیش بود که به همت محمد امین آقای حقیقت موفق شدیم سری به زنده ترین موجودات عالم بزنیم ... .

ساکنین بهشت خدا ... .

حدود ساعت 10 بود که سوار ماشین شدیم و به طرف سعادت آباد حرکت کردیم.

آخر خیابون که رسیدیم تازه فهمیدیم که چقدر سعادت داشتیم که اومدیم دیوانه دیوانه های حسین (ع) بشیم . یه جایی یه تابلو بود که نوشته بود بیمارستان اعصاب و روان سعادت آباد .

خیلی بهم برخورد مثل اینکه بهم فحش دادن.غیرتم به جوش اومده بود.نمی دونم چرا شاید این بیمارستان نوشتن و این اعصاب و روان برام یه ذره سخت بود تحملش.

شاید باید روی اون تابلو می نوشتند بهشت خدا... .

یا می نوشتند : به طرف منزلگاه شهیدان زنده خدایی... .

یا شاید هم باید می نوشتند عرش خدا روی زمین ... .

شایدم هم بهتر بود بنویسند سند چشم انداز غیرت و مردانگی مردم تهران و ایران ... .

منزل غیرتمند ترین غیرتمندان عالم ... .

وادی نور ... .

فرودگاه ملائکه الله... .

 

و خلاصه هر چه اسم خوب و با مسماء می شد برای اونجا گذاشت تا معنای اون بهشت خدا را بده .

نمی دونم اونجا کجا بود ؟!

چه چیزی روی تابلوی اونجا باید می نوشتند ؟!

یا به طرف چی و کجا داریم نزدیک می شویم ؟!

وقتی می شنیدم منصوری اون جانباز سر افراز می گفت : برای دینم رفتم برای مردمم رفتم. نه هوشی در سر بود نه عقلی بود تا بفهمم که این مرد ترین مرد عالم چی می گه؟!

وقتی می گفت : ان شا الله اقا بیاد مثل اون بود که معنای تازه ای از مهدویت زنده شده بود برام . مثل اون بود که مهدی فاطمه اماده ظهور بود و خون تازه ای در رگهام جریان پیدا می کرد. و معنای انتظار رو می فهمیدم ... .

باور نمی کنید که چقدر دردناک و خجالت آور بود که جانبازی باهمه جراحتی که براو وارد شده بود. وقتی ازش پرسیدم :

چرا رفتی ؟! گفت برای دینم رفتم و باز هم میروم چون فرمان امامه ... وقتی که یکی از این بهشتی ها می گفت وظیفم رو تشخیص دادم و انجام دادم.=

از خودم پرسیدم راستی وظیفه ما چیست ؟ ! فرمان امام ما چیست ؟!

نمی دانید چقدر با صفا بود امیر هوشنگ افتخاری پور همان که به محض دیدم ما از ته سالن دوید و اومد وگفت من برادر طلبه شهید بسیجی عارف علیرضا افتخاری پورم عضو گردان عمار لشکر محمد رسول الله ... .

چقدر زیبا بود صدای سوت بلبلی زدن رمضانی اون جانبازی که اهل سواد کوه بود و برای روحیه دادن به بچه های آسایشگاه یا همان بهشت خدا در تهران - سعادت آباد سوت بلبلی میزد .

گوئیا همت تمام قامت ایستاده بود و داشت به بچه ها روحیه می داد ...

گوییا مسیح کردستان زنده شده بود و مردم را به جهاد و غیرت می خواند.

چقدر سوزناک می خواند محمد علی مهدی زاده اهل قم همون بسیجی عارف و شهید زنده ای که به زعم خیلی از ما اهل زمین دیوانه و روانی و بیمار واهل بیمارستان و به زعم الهیون عالم عارفترین عرفای زمانه.

خدا یا اینجا کجاست ؟ !

 

یاد سپهر بخیر! من شنیده بودم داستان اصحاب کهف رو که وقتی فهمیدند پولشون دیگه سکه نداره و خلاصه خیلی چیزهای دیگر رو. از خدا خواستند وفاتشون رو برسونه مبادا این بچه ها مثل سپهر دعای عجل وفاتی بخونند ؟!

مبادا خانواده هایشان احساس حقارت کنند؟!هیچوقت یادم نمی ره اون جانبازی رو که تعریف می کرد تو میدون ولیعصر تهران رفته بود و از خانمی پرسیده بود چرا شلوار شما اینقدر کوتاهه و اون خانم گفته بود: احمق بی شعور متحجر این ترقی و پیشرفته به این می گن کلاس . و اون جانباز به تشنج افتاده بود و با بر خورد بد پلیس و مردم مواجه شده بود. پیش اون مردترین مردای عالم و غیور ترین غیرتی های هستی کم آوردم و اشکم جاری شد. راستی رفقا اینها چه کسانی هستند ؟ !

کلید ترقی ما ؟!

سند پست و مقام ما ؟!

سند غیرت امت حزب الله ؟!

آدمهایی که به درد دفن شدن در بیمارستانها و به قول امروزیها یعنی همان مترقی نماها وامروزیها تیمارستانها می خوردند؟!

مگر نه اینکه هنوز هم که هنوز است در دانشگاههای ایران عده ای در رشته باستان شناسی درس می خوانند تا استخوانهای پوسیده سربازان هخامنشی و سلجوقی و غیره را کشف کنند؟!

مگر اینها همسنگران شهدا نبودند؟!

مگر اینها سند زنده انقلاب نیستند ؟!

مگر اینها واسطه نان وآب پشت میزنشینها نیستند ؟!

پس چرا باید زیر آوار فراموشی دفن شوند ؟!

مگر ما به شهدا بدهکار نیستیم ؟!

باورنمی کنید وقتی که یکی از این جانبازان بزرگواردرگوش من گفت با انقلابی که به دست شما سپرده ایم چه کرده اید؟!

ازخداطلب مرگ کردم !

باورکنید ما مسئولیم ؟!

قبرستانهای تحجر و پوسیدگی هخامنشی و سلجوقی و ... را رها کنید البته نه رها نکنید اما به پهلوانهای زنده هم نیم نگاهی بیندازید چرا که پهلوان زنده را عشق است .

سری به بهشت خدا بزنید که بهشتیان آغوش به رویتان گشوده اند .




موضوع مطلب :
موضوعات
پیوندها
امکانات جانبی

بازدید امروز: 61
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 320848