طلبه تخریبچی طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آرشیو وبلاگ به نام خدا دوستان سلام از اینکه دیر به دیر ابدیت می کنم عذر خواهی می کنم . دیشب داشتم مختار نامه رو میدیدم و داستان معروف مرگ ابوزید بوزینه یزید لعنت الله علیه برام یاد آوری شد . بی اختیار به این فکر می کردم که قاتل سید الشهداء علیه السلام جهل بود . یاد ظهر عاشورای امسال افتادم که در محله سعادت آباد تهران یه عده خانم و آقا با سگهاشون تو صف دریافت نذری ایستاده بودند و منتظر پلوقیمه نذری بودند . برام جالب بود ...به نیتشون کاری ندارم ،اما خوب حسین علیه السلام برای رفع جهالت از بشریت آمده و ما غافلیم ....
موضوع مطلب : به نام خدا انا لله و انا الیه راجعون اسبهای اصیل دیروز پسرکی به او می گفتم پسرک لبخند موضوع مطلب : اسبهای عرب . سوزاندن قران و ...
دوستان سلام خیلی وقته که چیزی ننوشتم ... راستش دل خودم هم برای نوشتن تنگ شده بود و اون ته دلم تنگ شده بود برای اینکه یه چند خطی برای شما بنویسم. راستش برای نوشتن سوژه های زیادی هست اما امشب که شب جمعه آخر ماه رمضونه و فردا روز قدسه تو محل ما یه عده عقب مونده تاریخی و فرهنگی از پنجره خونشون داشتن شعار میدادند و ایام فتنه رو تداعی میکردند ... وقتی صدای کریهشون میومد با خودم می گفتم این دراز گوشهای چار دست و پا برای چی شعار میدن و به قول آقای رئیس جمهور کجاشون سوخته و نیاز به پماد سوختگی داره؟!!! به این نتیجه رسیدم که این غلامان و کنیزان حلقه به گوش فارسی 1 و بی بی سی فارسی و .... هویت و عاطفه و اعتقادات ایرانی ها رو نشونه گرفتن و فقط حرف سیاسی ندارند .... از قدیم هر کی نام ایران و ایرانی رو شنیده به غیرت و عاطفه و هم دردی شنیده و همیشه ایرانی ها یار و یاور جبهه حق بودند .... برای همین با خودم مصمم تر شدم که هر طور شده فردا راهپیمایی روز قدس رو از دست ندم و حتما برای راهپیمایی برم و از شعور و عاطفه ایرانی دفاع کنم ... به امید دیدار شما عزیزان
موضوع مطلب : روز قدس بیت المقدس بی بیسی فارسی علی فارسی 1 و...
اینجا کسی شهید شده است. کسی کتک خورده است. کسی بدنش از ضربههای چوب و چماق کوفته شده است. کسی بدنش را با چاقو سوراخ سوراخ کردهاند. اما نباید گریه کنی. نباید دردت را بگویی. باید درد را در خود پنهان کنی. هوار نمیکشی، به همین خاطر نادیدهات میگیرندت. در گودر انکار میشویم. هیچکس هم اجازه ندارد تسلیت بگوید. چرا که باید امنیت ملی حفظ شود. انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است. خانهای سوخته، اتومبیلی آتشگرفته و دلهایی پرپر شده …
نه تلویزیون نگاه کردهام و نه از کسی شنیدهام. من خود دیدهام… با یکی از ماموران نیروی انتظامی صحبت میکنم. میگوید اجازه ندارد چیزی بگوید. اما همین قدر میگوید که بارها تا پای مرگ رفته است. تعریف میکند که در میدان صنعت (شهرک غرب) چگونه با مرگ دست و پنجه نرم کرده است و … تعریف میکند از آن صحنه که فرماندهاش را با ماشین زیر گرفتهاند. اما کسی فیلمی از آن نگرفته است. غصهام میشود. دوستم (ایمان) را میبینم که نمیتواند درست بنشیند. نمازش را نمیتواند ایستاده بخواند. بیست و چهار سال بیشتر ندارد، اما شانس آورده است که زنده مانده است. شاید اگر آن ماشین روی شخص دیگری رفته بود، جانش را از دست داده بود. وقتی میبینم که محمد نقی، دانشجوی دکترای مدیریت را به جرم داشتن ریش چنان زدهاند که نتوانست تا چند هفته از خوابگاه دانشجویی خارج شود، دردم میگیرد. خودم زیر بغل رضا را گرفتم و بردمش بیمارستان. خودم جای بریدگی چاقو و کبودی میلگرد را دیدهام. خودم دیدم آن فردی را که گلوله به پایش خورده بود. خودم دیدم که با گلدان از طبقه بالا توی سر آن مرد زده بودند و قطع نخاع شده بود. خون برادرم روی دست من ریخته است… از پرستارها شنیدم که میگفتند فردی را آورده بودند که چنان سرش شکافته بود که مغز سرش نمایان شده بود. خانمهای پرستار از ترس رهایش کرده بودند. رضا تعریف کرد که بعضی پزشکان بیمارستان به جرم داشتن ریش از مداوای ما خودداری میکردند. توی راهروی بیمارستان رها میشدند. شب زنگ میزنند که نزدیک خوابگاه سبزها کتکش زدهاند و موتورش را هم آتش زدهاند و حالا هم خونین و کبود نمیتواند بیاید. کمک میخواهد و من نمیتوانم کمکی بکنم. چه کسی مظلوم است؟ آن کسی که به دلیل نداشتن رسانه، رأیش نادیده گرفته میشود و اگر کسی که از دفاع میکند به خاک و خون کشیده میشود؟ یا آن کسی که در یک مرگ مشکوک «میرانده» میشود و از لندن تا تلاویو و از واشنگتن و تا پادگان اشرف برایش مرثیه میخوانند.
میگویند صدا و سیما که دست شماست. آخر این چه صدا و سیمایی است که از ندا آقا سلطان و روحالامینی و کامرانی میگوید، اما از غلامحسین کبیری و ذوالعلی هیچ نمیگوید. مگر رضا و ایمان و محمدنقی و امثال اینها آدم نبودند که چیزی از آنها گفته نمیشود؟ دردمان را به چه کسی بگوئیم…
درد این است که حتی برای شناساییشان هم باید خودمان وارد عمل شویم و با وبلاگ زدن شهدایمان را پیدا کنیم و معرفی کنیم و گرنه، نه سپاه و نه بنیاد شهید و نه هیچکجای دیگر درد این شهدا را ندارد. شهید از این مظلومتر هم میشود؟ بیائید لااقل برای روحشان فاتحه بخوانیم. کمترین کاری که برای آن شهدای مظلوم از دست ما بر میآید… موضوع مطلب : به نام خدا سالروز شهادت بی بی فاطمه معصومه را به همه شما عزیزان تسلیت عرض میکنم . سال گذشته وقتی همسر امام راحل و عزیز ما رحلت فرموده بودند ایران عزادار بود و مردم غمگین بودند از غم عزای همسر امام عزیز که علی الانصاف حق بزرگی به گردن اسلام و ایران داشتند . یادمه همه برنامه های تلویزیون تحت الشعاع بود و آقای ضرغامی وقتی می خواستند فیلم پخش کنند نه ترانه و رقص! از نماینده بیت امام یعنی سید حسن آقای خمینی اجازه گرفتند تا برنامه های تلویزیون را طبق برنامه معمول پخش کنند ... (همینجا تاکید می کنم که قصد جسارت یا مقایسه ندارم نیتم فقط تلنگر و تذکر است.) امشب سالروز شهادت بی بی دو عالم ، آبروی مردم ایران زمین ، خواهر امام رضا (علیه السلام) و سیده ما خانم فاطمه معصومه (سلام الله علیها )اما به نظرم مسئولین محترم صدا و سیما فراموش کرده بودند که از امام رضا (علیه السلام) یا نماینده بیت امام رضا (علیه السلام) در این دوران یعنی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف )اجازه بگیرند و زیر نویس کنند که وقتی عزیز آقای سریال زن بابا( گل در اومد از حموم...) می خونه و می رقصه و تیتراژ همه برنامه ها طبق برنامه است ترانه های امشب ویژه پخش میشود ، کسی موضعی ندارد وهمه ساکت و بی موضعند ... واقعا بعضی از لوکوموتیو رانها، این قطار انقلاب را به کجا می برند ؟!!! احتمالا بعضی از آقایان و مسئولین صدا و سیما به بیت حضرت معصومه ارادت ندارند که این اتفاقات می افتد ... شاید هم اهمیت سیاسی ایشان اونقدر نیست که ابراز ارادت کردن با نکردن به آنها معادلات سیاسی را به هم بزند ...! اینجاست که باید به دشمنای اسلام توصیه کرد که تا مسئولین محترم خوابند و بصیرتشان خواب است، حالشو ببرید لطفا...! انا لله و انا الیه راجعون والسلام علی من التبع الهدی
موضوع مطلب : به نام خدا دوستان سلام یادم نمیاد اولین عیدی که گرفتم کی بود و از کی بود ... یادم نمیاد چند تا ماهی گلی برای سفره هفت سین خریدیم و مردن ؟!!! یادم نمیاد چقدر دلم می خواست که که سال که نو میشد جنوب باشم و سال نو رو کنار شهدا باشم .... از بابام پرسیدم که بابا سالی که من می خواستم به دنیا بیام رو یادته ؟!!! بابا می گفت نه ! جون جنگ بود و همه چی به هم ریخته بود و حتی فرصت نکردم که در باره حالم در باره تولد تو فکر کنم آخه هر روز یکی از بهترین رفقامو از دست می دادم و کلا حال و هوای ما حال و هوای جنگ و دفاع بود !! اما من حال خودمو این روزا می دونم !!! راستی عیدتون مبارک باشه ... امسال حال خوبی دارم ... آخه حسین آقای ما دیگه داره از راه میرسه ... براش دعا کنید ... خدایا حال ما را احسن الحال بفرما .... موضوع مطلب : راستش ترسیدم از عاقبت امورمون ... راستش دلم خیلی شور میزنه برای ادامه راه ... راستش خیلی دلواپسم برای این راه نرفته و دست اندازهای اعتقادی و اجتماعی... راستی عاقبت ما چه خواهد شد ؟!... راستش از یه طرف یه آدمهایی رو میبینم مثل حضرت آیت الله خزعلی که عین شیر غزنده و مثل کوه استوارند... راهشون رو خوب میشناسند و با وجود اینکه کهولت سن دارند و بعضی فراموشی ها و اتفاقات طبیعیه تو سن و سالشون اما اصلا بادهای سرخ و زرد و سیاه از جا تکونشون نمیده... برام سئوال میشه : چه اتفاقی می افته که به این محکمی پای ارزشها می ایستند حتی اگه لازم بشه از بچه ها شون که میوه دلشون هستند بگذرند ؟!!! از یه طرف هم میبینم امثال مهاجرانی ها و منتظری ها بارشون نصفه راه زمین مونده و دارن بار رو لگدکوب میکنند تا به منزل نرسه ... چه اتفاقی افتاده ؟!!! راستش یه روزگاری وقتی میخواست همین آقای مهاجرانی وزیر بشه به غلط یا درست می گفتند این همون کسیه که وقتی سلمان رشدی آیات شیطانی رو نوشته چندین روز رو بدون استراحت وقت گذاشته تا جواب آیات شیطانی رو بنویسه و وقتی نسخه پاسخ به آیات شیطانی رو تو جماران تحویل داده غش کرده و بردنش برای وداوا .... از طرفی وقتی زندگی منتظری و امثال منتظری رو میبینم واقعا بدنم میلرزه از اینکه اینها با این همه شکنجه و درد و رنج و زحمت راه رو گم کردند ... ماها چی ؟!!!! راستی ماها چی ؟!!! راستی چرا امثال اکبر گنجی و مهاجرانی و کدیور و میر حسین و ... کارشون به اینجا رسیده ؟!!! واقعا چرا ؟!!!! خواهش می کنم یکی به من جواب بده .... نه هر جوابی .... یه جوابی که بتونم قانع بشم .... خدایا به تو پناه می بریم . موضوع مطلب : منتظریماراستشترسترسیدمکدیورمهاجرانیعاقبت...
آقای هاشمی شما فوق قانون نیستید... ایشان فرمودند متا سفانه در دوره ای افرادی غرب زده رئیس جمهور شدند باعث شدند کشور پست رفت کند.همچنین ایشان بیان کرد در جلسه ای 3 نفره که من و آیت الله جنتی در خدمت مقام معظم رهبری بودیم آیت الله جنتی بیان کرد ما در شورای نگهبان به خاتمی رای دادیم و پشیمان هستیم. من تعجب می کنم که آ قای هاشمی آمده در مشهد گفته موضوع رهبری برخواسته از مردم است . هاشمی که لقب آیت الله ای را هم همین طوری گرفته ! جواب روایت ولیعصر را چه می دهد که حضرت فرمود من او را حجت قرار می دهم . همچنین ایشان فر مودند" که اولا رهبر زمینی نیست بلکه آسمانی است و ثانیا (مردم) ایشان(رهبری) را نمی خواهند !!! هر جا سخن می گوید زن و مرد می ریزند بیرون روز جمعه ببینید راهپیمایی چه کردند ما راهپیمایی به ای قوت و قدرت نداشتیم " ایشان بیان کردند وزیر اطلاعات به مدرسه فضیه آمد و گفت آقای هاشمی منحرف است و با منحرفین هم دست است و ایشان با ما نیست . این عضو مجلس خبرگان اظهار داشتند در آخرین جلسه مجلس خبرگان به آقای هاشمی گفتم " آقای هاشمی طبق قا نون عمل کنید علی (ع) زیر قانون بود شما بالای قانونید !! هم خودتون و هم فرزندانتان. هر چه قانون می گوید عمل کنید. قانون هر چه در باره ثروت می گوید عمل کنید . شما فوق قانون نیستید ...... شما دستور بده بگو هر چه قانون میگوید بعد ببین با فرزندان شما چه می کنند " همچنین ایشان در رابطه با آیت اله منتظری گفت :آقای منتظری اولش خیلی خوب بود،اما آخر کار را خراب کرد.یک فقیه ایشان را تشییع نکرد.اما محض اینکه حسابی باز نشود،گفتند در حرم دفن کنید و تشییع هم کردند،این هم مطلب داشت می خواستند امام زاده درست کنند ایشان را در خانه دفن کنند ایشان را بشود امام زاده واین را بیدار بودند مبادا این کار بشود پرونده اش موجود است یک نفر رفت به قم گفتم بهش بگویید نمازت را باید چهار رکعتی بخوانید،مسلمانی سفر معصیت نمازش وصل نیست سفر شما معصیت است برای تجلیل منتظری نرفتید برای سبز پوشان رفتید... اگر دو رکعتی خواندید باید قضا کنید شرط است در سفر ،سفر معصیت نباشد" موضوع مطلب : منتظریهاشمیقانونفوق قانونغرب زدهخاتمی صبح زود که از خواب بیدار شدم کد خدا آدمهاشو فرستاده بود دم خونه که هوووووووووووووی زود باش می خوایم بریم راهپیمایی... یکی از این گردن گلفتهای کدخدا می گفت : کدخدا گفته آقا حکومت امریه کرده که هر کی نره راهپیمایی دیگه تو شهر راهش نمیدن ... تازه تو راهپیمایی هم ساندویچ میدن و سهام عدالت توزیع می کنن و اگه مهر راهپیمایی تو شناسنامت نباشه بد بخت میشی .... بیچاره. منم که حسابی از حکومت ومیترسیدم سریع رفتم کلاه نمدیمو سرم گذاشتمو و گیوه هامو ور کشیدمو رفتم راهپیمایی ... هر چی تو راه می پرسیدم این راهپیمایی برای چیه ؟!! هیچکی جوابمو نمیداد و میگفت حرف زیادی نزن تو فقط بیا راهپیمایی تا شناسنامتو مهر بزنیم ....منم خوب ترسیدم و دیگه حرف نزدم تا رسیدیم به راهپیمایی ... تازه نامردا ساندویچم ندادن .... گل مراد می گفت : این کدخدا تنهایی ساندویچا رو خورده ... ************************** دوستان سلام واقعا نمیدونم این دنیای استکبار و نوکرای بی غیرتش چی فکر کردن ؟!!! احتمالا فکر کردن داستان بالا واقعیه !!! نمی دونم تا کی می تونن به خودشون و دنیا و ... دروغ بگن ؟!!! عجب بابا این همه مردم رو ده دوازده هزار نفر شمردن ....
موضوع مطلب : راهپیماییعاشورائیانمردممیر حسینکروبیمنافقعاشوراهتک حرمت چهارشنبه 88/10/2 :: 4:5 صبح
بسم المعشوق دوستان سلام
قبل از هر چیزدرگذشت فقیه بزرگوار آیت الله آقای حاج شیخ حسینعلی منتظری رحمت الله علیه را خدمت همه مقلدان ایشان تسلیت عرض مینمایم . اما ماجرا از این قرار است که : امروز صبح وقتی داشتم می رفتم سر کار یکی از دوستان را دیدم که خیلی ناراحت و گریان بود. پرسیدم چی شده برادر ؟!
گفت امروز فهمیدم که شیخ حسینعلی منتظری دیشب دار فانی را وداع گفته و به دیار باقی شتافته ...مرگش برام مشکوکه ...
بهش تسلیت گفتم و ادامه دادم ان شا الله خدا اشتباهات همه ما رو ببخشه و به ما بصیرت عنایت کنه ...احتمالا حضرت قابض الارواح تقلب کرده باید صندوقهاشو باز شماری کنیم تا بفهمیم ماجرا چیه ... جالبه این برداشتهای ما ... خوب البته استدلالم بی ربطه احتمالا اما خوب این گریه و بی قراری از باب عاطفه تعریف داره ، اما خوب از بعد بصیرتی برام جای سئوال داشت ... آخه این رفیق ما از پاسداران علاقه مند به امام بوده و هنوزم به امام ارادت داره و تو ماجرای توهین به امام کلی راهپیمایی کرد و ناراحت بود ... خیلی هم ولایتیه و به مقام معظم رهبر ی عشق می ورزه ... تازه فهمیدم که خیلی چیزا دور و بر ما خط کش اندازه گیری و قالب بندی نداره ... یعنی آدم می تونه هم علاقه مند به امام باشه و هم علاقه مند به آقا باشه و هم منتظری و بعد هم گاهی حرفای رسانه های بیگانگان رو بزنه ... به این دوستم می گفتم واقعا سئوالم اینه که برادر بزرگوار مگه منتظری رو نمیشناسی ؟!! می گفت چرا میشناسم برای اینکه میشناسم گریه می کنم و اینو می گم ... می نگفتم مگه نمی دونی که ایشون آدم ساده لوحی بود (از نظر امام) و برخورد امام رو با ایشون نمیدونی ؟! می گفت چرا می دونم ...
عرض می کردم پس چطوری میشه ادم هم امام رو قبول داشته باشه و هم خلاف فرمایش ایشون عمل کنه ؟!! می گفت ببین من مقلد اماممو همه عشقم امامه اما خوب منتظری قائم مقام امام بوده و من و همسرم پیش او عقد کردیم لذا به ایشون علاقه دارم ... می گفتم چطوری بهش علاقه مند شدی ؟ معجره ای چیزی دیدی از ایشون که اینقدر محکم بهش علاقه داری و پایبندی بهش ؟! می گفت قائم مقام امام بوده ... می گفتم چون علاقه داری باید بگی مرگش مشکوکه ؟!!!عجیبه اااا. و ادامه دادم برادر جان کی ایشون رو قائم مقام کرده ؟! می گفت امام خمینی عشق همه ما .... می گفتم خوب همین امام هم ایشون رو عزل کرده خوب .... می گفت به هر حال من نمی تونم بپذیرم .... برام جالب بود این نوع استدلال .... گاهی آدم از صاحب عزا بیشتر گرفتار عزاداری میشه و اشکش بیشتر از صاحب خونه است .... در همین زمینه و این نوع بصیرت یاد یه خاطره جالبی از یکی از علماء افتادم که می فرمودند: سالها تو یکی از مساجد یکی از محلات آذری نشین تهران امام جماعت بودم و حدود 30 سال با مردم اون منطقه زندگی می کردم .... تقریبا مردم از من تقلید می کردند و احترام خاصی برام قائل بودند .... وقتی تصاویر قمه زنی در روز عاشورا رو بهم نشون دادند و برام مسجل شد که قمه زنی وهن مذهبه و بیرون مرزها و داخل کشور چه نگاهی نسبت به این کار هست .... صبح عاشورا رفتم دم مسجد و به مردم گفتم جمع شید کارتون دارم ... هنوز کسی قمه زنی رو شروع نکرده بود ... گفتم چند ساله من اینجا نماز میخونم ؟! گفتند بیش از 30 سال ... گفتم شما منو چطوری میدونید ؟ گفتند یه پدر ... یه عزیز ... یه مرجع دینی و .... گفتم بیاید به حرمت این 30 سال به حرف من گوش بدین و به خاطر سید الشهدا و آّروی سید الشهداء امروز قمه نزنید و آبروی شیعه رو نبرید ...
یکی از این جمعیت که آدم مشتی و لوتی بود با یه شور و حرارتی گفت : ببین آشیخ یه عمره که مقلد توایم و هر چی گفتی ، گفتیم چشم ... حالام نوکرتیم .... ما همه حکمات رو اجرا کردیم این یه حکم رو ببخش به ما ... ارادت ما به امام حسین اونقدر زیاده که اگه الان خود امام حسینم بیاد و بگه قمه نزنید ما می خوایم قمه بزنیم و این از ارادت ماست .....
نتیجه اینکه : گاهی علاقه ما در یه موضوع اونقدر کور کورانه است که برای توجیه این علاقه هر کاری می کنیم و هر حرفی می زنیم و هیچ منطقی رو هم قبول نداریم ....و توجیه هم نمیشیم چون نمی خوایم توجیه بشیم . موضوع مطلب : فوتمنتظریتا بصیرتخواص...(اندراحوالاتماوولاتمداریمان....) موضوعات
پیوندها
امکانات جانبی بازدید امروز: 44 بازدید دیروز: 16 کل بازدیدها: 320976 |
||