طلبه تخریبچی طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آرشیو وبلاگ السلام علیک یا اباعبد الله فرات تشنه آب است و بیابان از فرات تشنه تر و امام از هر دو تشنه تر ... فرات تشنه مشکهای اهل حرم است و بیابان تشنه خون امام و امام از هر دو تشنه تر است ... امام تشنه یارانی است که او را بفهمند و درک کنند ... به راستی آیا ما از اعراب بادیه نشین دوران جاهلیت عقب مانده تر نیستیم ؟!!! از سال 60 هجری تا امروز که سال 1249 هجری آْغاز گردیده قریب به 1000 سال گذشته است و ما هنوز نتوانسته ایم به قدر عبدالله ابن حسن و علی اصغر امام حسین علیه السلام قدرت درک و فهم حضرت را پیدا کنیم...
وقتی می بینم که دنیای مدرن امروز با دیروز بادیه نشینی خیلی فرقی نکرده و فقط هیکل ادم حجیم تر شده تاسف می خورم ... واقعا با خود فکر کنید که : جریان امام حسین علیه السلام دعوای بین حق و باطل بود و در این دعوا حسین حق بود و باطل یزید و یارانش .... واقعا روزگار ما حسین ندارد ؟!!! یزید ندارد ؟!! واقعا ما چه کسی هستیم ؟!!! خدا رحمت کند شهید احدی نفر اول کنکور پزشکی سال 1360 را که می فرمود : کربلا خطی است به طول ابدیت تاریخ ...و ما در این مسیر جای گرفته ایم ... واقعا حسین زمان ما کیست ؟!!! در روزگاری که ملت فلسطین زیر چکمه صهیونیزم ها له می شوند آیا اهداء باز و هدیه و تندیس و بعد هم تعریف و تشکر از این اقدام نا بخردانه توسط بعضی از شیعه نمایان معنای حماقت و بی خردی و عقب ماندگی از زمانه نیست ؟!!! به راستی این جماعت و اعراب مورد حمایتشان با اعراب جاهلیت فرقی دارند ؟!!!
یادم هست که چند سال پیش در دوران سیاه دوم خرداد وقتی که به طنز برای عکس امیر المومنین دسته گل طراحی می کردند و به مقدسات در مهم ترین نشریات توهین می کردند یک وقتی به یکی از مسئولین مراجعه کردم و از او پرسیدم بالاخره عاقبت ما با این کارها به کجا می انجامد ؟ !!! ایشان با لبخند تلخی فرمودند آقا شما چقدر عقبید ... ! انگار هنوز پیام دوم خرداد را درک نکرده اید؟!!! تازه چند سال گه گذشته و بین بزرگان قوم دعوا شده در روزنامه اعتماد ملی می بینم که پیام دوم خرداد چه بوده !!! هر چند که آن روزگار هم بر ما پوشیده نبود .... دنیای در هم و بر همی شده ... موضوع مطلب : به نام خدا پست این بار یک گزارش تصویری است از تفاوت دو تفکر ... این پست را از وبلاگ ولایت به ادرس http://seyyed.parsiblog.com/ کپی نموده ام و از صاحب محترم وبلاگ ولایت متشکرم .
موضوع مطلب : دوستان سلام از اینکه این بار کمی زودتر آبدیت می کنم منو ببخشید مطلبی رو دیدن از حضرت امام که این روزها مقایسه جالبی رو تو ذهنم شکل داد . بد ندیدم که اینجا طرح کنم . چند وقتی عده ای از دوستانم در شهر بروجرد با بخشی از ته مانده لژ فراماسونرها که همان صوفیها هستند در گیرند . خبر دار شدم که اونقدر جسارت پیدا کردند که به خانه خدا ( مسجد ) حمله می کنند وشیشه ها را می شکنند و امام جماعت را مضروب می کنند . الحمد لله دیشب طی اقدامی انقلابی و غیرورانه لانه جاسوسی انگلیس در بروجرد تخریب گردیده و متاسفانه دو باره این مارهای خوش خط و خال به لانه های خود خزیده اند ... باید فکر جدی کرد تا از رشد آنها در میان اقشار ساده لوح و زود باور جامعه جلو گیری شود . بگذریم چرا که امت حزب الله بیدارند و همیشه در حال نو زایی ...
همیشه این شعر ذهنم را به خود مشغول کرده است و مرا به این تشویق می کند که بدانم چه فرقی میان اینهاست : زاهد و عارف و صوفی همه طفلان رهند ............. مرد اگر هست فقط عالم ربانی است شاید فرق عالم ربانی با زاهد و عارف و صوفی در این است که گاهی اگر جواب سلام ما را گرم بدهند خود را گم می کنیم و دستپاچه می شویم در حالی که علمای ما اینچنین نیستند .
مثلا همین حضرت امام که همه زندگیمان فدای او باد مصداق عالم ربانی است و هیچگاه دچار خود پرستی و خود شیفتگی نشده و نمی شود و همیشه از اینکه دیگرانی مداحی و تعریف ایشان را بنمایند فراری بوده است در حالی که اگر کسی از بعضی از ما تعریف کند به قول استاد فقید ما مثل اسبهایی که در حال قشو شدن هستند کیف می کنیم . بد نیست به عنوان شاهد مثال به داستانی از زندگی حضرت امام بپردازیم و مطلب را تمام کنیم .
امام خمینی(ره) پیش از قیام 15 خرداد و تبعید به نجف اشرف، به مناسبتهای مختلف مانند شهادت و وفیات معصومین (علیهم السلام) در بیت خود مجالس روضه داشت و از منبریهای مطرح در قم در این مجلس به ایراد سخن میپرداختند و روضه میخواندند. یک سخنران نامآشنای آن روزها نقل میکرد: چند جلسهای در بیت حضرت امام صحبت کردم و به رسم رایج آن روز، حضرت امام مبلغی را که درون پاکتی بود، در ازای آن چند جلسه به من عطا کردند. پس از یکی دو روز، وقتی هنگام نیاز به پول، در پاکت را گشودم، دیدم که مبلغ داخل آن، بسیار ناچیز است. تعجب کردم که نکند این پاکت پول مربوط به مورد و شخص دیگری بوده و در آن اشتباهی صورت گرفته است...!
موضوع مطلب : دیروز که از میدان ولی عصر عبور می کردم ، همان میدانی که همه درآن هستند و ولی عصرعجل الله تعالی فرجه الشریف در آنجا نیست .... بیلبرد ها و تابلوهای تبلغاتی نوید تشییع پیکر 65 لاله عاشق را می دادند .... نا خدا گاه یاد فیلم ضیافت افتادم و بغضم شکفت .... شهید محمد گودرزی می گفت : شهدا مجنون عشق خداوند هستند و خدا مجنون لیلایی این عاشقان خاکی پوش.... هیچگاه فراموش نمی کنم روزهایی وداع با لاله های گمنام را که او ایستاده بر فراز قایق عاشورا این نوا را سر می داد که : نسیمی جانفزا می آید... بوی کرب و بلا می آید... بسیجی سر جدا می اید... سوی کرب و بلا می آید... شب قبل آن تشییع پیکر مطهر شهدا را یاد می آورم که مادر شهید میری وقتی بالای سر فرزندش حاظر شد جمجمه فرزندش را سوی آسمان پرتاب کرد و گفت خدایا این را در راه تو داده ام پس نمی گیرم .... تاصبح با شهید محمد و آقا رضا کاوند با شهدا بودیم ... آن شب با خدای خویش قراری گذاشتیم... راستی خدای من،مگر قرارمان این نبود که به سن علی اکبر امام حسین علیه السلام نرسیده ما را کربلایی کنی؟!!! ما بد قولی کرده ایم یا شما ؟!!! مسلم من غائب شده ام از محضر کربلای عاشقان ... کاش روزی مرا نیز پرچم پوش بر سر دستها روانه منزلگاه شهود نمایند ... . همیشه برایم این سئوال مطرح بوده است که این شهدا چه کرده اند که امروز مهمان این ضیافت با برکت شده اند ؟!!!
موضوع مطلب : به نام خدا مخاطبین محترم وبلاگ طلبه تخریبچی با خبر شدم که ابوالفضل درخشنده بسیجی سر افراز دوران دفاع مقدس و جانباز سر افراز اسلام و نویسنده سلسله کتابهای تخربچی دوران نامه سر گشاده ای را خطاب به رئیس سازمان صدا و سیما جناب آقای ضرغامی نوشته اند و در آن به پخش فیلم اخراجی ها از صدا و سیمای جمهوری اسلامی اعتراض نموده اند . ما نیز پخش این فیلم را که سراسر توهین به فرهنگ جهاد و شهادت است را از شبکه های سیمای جمهوری اسلامی به هدر دادن بیت المال می دانیم و از محضر جناب آقای ضرغامی ریاست محترم سازمان صدا و سیما و مسئولین کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی تقاضا مندیم به حکم دفاع از کیان غیرت و شرف شهدا ، رزمندگان و ایثارگران و جانبازان انقلاب اسلامی با پخش این فیلم مخالفت نمایند . ازهمینجا دعوت می کنم از همه معترضین به پخش این فیلم موهن که یک پست را به اعتراض به پخش این فیلم اختصاص دهند . گفتنی ها را در نامه قبلیم گفته ام طبق حقوق رسانه ای خصوصیت رسانه ای به نام وبلاگ این است که اگر نظر مخالف را تحمل نکنی و در قسمت نظرات تایید ننمایی من نیز در وبلاگ خود عرایضم را منتشر می کنم .
نامه ای سرگشاده 2 خطاب به آقای مسعود دهنمکی سلام علیکم برادر بزرگوار من تعجب نکنید از اینکه مرا نمی شناسید . چونان جوانان نسل سومی این مرز و بوم دلم برای وطنم می تپد . و این خطوطی که بر کاغذ می نویسم خود گواهی است بر صداقت در کلامم که جز به به دفاع از مظلومیت شهدا و ایثار گران نمی اندیشم . من یک وبلاگ نویسم و هیچوقت کتابی ننوشته و فیلمی نساخته ام چرا که معتقدم پادشاه خفته بهتر از غلام فحاش است . آقای دهنمکی تعجب نکنید که چرا ما به قول شما بچه شهرستانی ها اینقدر پر رو شده ایم که دست به نقد شما می شویم . ما مقلد رهبرمان سید علی خامنه ای هستیم و نمی توانیم از حق بگذریم و سکوت کنیم . برادر من خون شهدا دکان کسب و کار نیست . کر کره این دکان را پائین بکشید چرا که به قول لات و لوتهای محلتان گاف داده اید . من فضای شما را از دور نظاره کرده ام برای همین احساس می کنم شما را از بیرون دیده ام و نقد تان برایم روانتر است از دیگران . وقتی که متن شما را در وبلاگتان دیدم بسیار متاثر شدم ... خطاب به ابوالفضل درخشنده گفته بودید که ایشان حتی یک کتاب هم برای دفاع مقدس ندارد . جمله شما را اینطورتصحیح می کنم که ایشان تا به حال از جیب بیت المال کتاب ننوشته است . نمی دانم اطلاعات شما از کجاست ، شاید لیست کمکهای دولتی نهادهای فرهنگی را برای چاپ کتابهای دفاع مقدسی مرور کرده اید . اگر چنین است باید عرض کنم راه به بیراهه رفته اید . ابوالفضل ایثار گری است از جنس بچه های خیبر همانهایی که دود ندارد اما تا دلتان بخواهد سوز دارند . و منظور از سوختن جسمی که دلش سوخته این است که اگر هنوز هم در این مملکت سوز بسیجی های خمینی خریدار دارد . فکر کنم به مسخره نوشته اید که ایشان شاید خودش را آتش بزند ... من فکر نمی کنم اگر نامه سر گشاده ایشان به دست اقای ضرغامی برسد آن سردار سرافراز اسلام نادیده بگیرد و نسبت به خواسته رزمندگان و جانبازان و ایثار گران بی تفاوت باشد چرا که تا جایی که خبر دارم او نیز یک پاسدار است . آقای دهنمکی اگر قرار باشد برای پروژه آدمسازی که منظور نظر حضرت امام رحمت الله علیه بود تلاش کنید باید سر کلاس امثال ابوالفضل درخشنده بنشینید و تلمز کنید . فکر می کنم جو زده شده اید ... شما کارگردان فیلم اخراجی ها نبوده اید بلکه شما را کارگردانی کرده اند .... به فیلم اخراجی ها که نگاه می کنم می بینم بازیگران این فیلم هر کدام یک فیلم هستند و لازم نیست کسی اینها را هدایت و کارگردانی نماید . شما استحاله شده اید و خود خبر ندارید . این بازیگران همانهایی هستند که سالهای ÷یش در نشریات خود نقدشان می کردید و می گفتید طلایه داران ابتذالند . چه شد همکاسه اصحاب ابتذال شدید ؟! جمله ای را از بازیگر توانمند عرصه سینمای کشور به یاد دارم که در مراسم اختتامیه جشنواره خطاب به شما گفت به نظرم راجع به ان فکر نکرده اید چرا که اگر فکر کنید همین یک جمله استاد خوبی برای شماست . از باب فذکر ان نفعت الذکری عرض می کنم : آقای پرستویی خطاب به شما گفت خدا را شاکریم بالاخره بعضی ها زبان نجیب سینما را برای بیان حرفهای خود انتخاب کرده اند. می دانم که اگر هنوز با بچه های بسیجی ارتباط داری جنس بچه بسیجی ها را خوب می شناسی . گمان نمی کنم ساکت بنشینند وسکوت کنند .همانطور که ما ساکت ننشسته ایم . پول ذائقه فرزند آدم را عوض می کند و انسان درنده خو می شود و به صغیر و کبیر رحم نمی کند . هشدار می دهم که مواظب باشید نهروان زحمت بدرتان را به باد ندهد . والسلام علی من التبع الهدی طلبه تخربچی موضوع مطلب : به نام خدا سلام گاهی ادبیات اخوندی کار دست ادم میده مخصوصا اینکه طرف حسابت خیلی با هوش تر و ریز بین تر از اونی باشه که فکرشو می کنی .
برای نمونه باید عرض کنم : تازه ازدواج کرده بودم و به رسم همه تازه دامادها که معمولا یکی از بچه های فامیل حاج خانمشون رو زیادی تحویل می گیرن .... حاج خانم ما هم یه خواهر زاده داشت که سیده تشریف داشتندوتنها بچه فامیلشون بود و ما هم گاهی براش شعر می گفتیم و تحویلش می گرفتیم ... گاهی براش می خوندیم : سیده ها فرشتن ..... دخترای بهشتن ...... مادرشون فاطمه است .... دشمناشون چه زشتن . کلی کیف می کرد ... یه روز که داشتم برای امتحاناتم آماده می شدم و مشغول درس خوندن بودم متوجه شدم که این خانم کوچولو داره می ره پارک و سینما و .... با صدای بلند گفت عمو علی خدا نگهدار ما رفتیم ... منم با صدای بلند گفتم به سلامت عمو ، التماس دعا ... مشغول درس بودم دیدم تو چهار چوب در ایستاده و می گه : عمو داریم می ریم پارک آآآآآآآا مسجد و امام زاده نمی ریم که می گید التماس دعا . اونقدر تو برجکم خورده بود که حرفی برای گفتن نداشتم اینجا بود که فهمیدم باید دقت نظرم رو بیشتر کنم و هوای بچه های امروزی رو داشته باشم . موضوع مطلب : به نام خدا سلام آخرین باری که واژه نان آور را شنیده ام یادم نیست ...
آخرین باری که که یک نان آور دیده ام همین دو سه دقیقه پیش روبری آئینه بود .... قدیمترها که علم پیشرفت نکرده بود بچه های اتابک و دروازه غار و نازی آباد، به کسی که اول صبح با خمیر گیر های نانوایی از خانه بیرون می رفت و با مطربهای مجالس شادی به خانه بر می گشت (1)، می گفتند بولدوزر، اما امروز که علم پیشرفت کرده برو بچه های جردن ونیاوران و ... به بولدوزر می گویند : انسان اکونومیک .
گاهی آرزو می کنم که یک بولدوزر نباشم و یک پدر باشم و یا یک همسر و شاید هم یک دوست و یا شاید هم یک همسایه یا یک ... . ولی مگر می شود ؟!!! یه سرباز و این همه لشکر ؟!!! از اجاره خونه و 700000 تومان پول طرح ترافیک و شهریه چند صد هزار تومانی دانشگاه خود و بچه ها و ... که بگذریم مهمان جای خود را دارد و مگر می شود با حبیب خدا طرف شد و از گل نازگتر گفت و چند نوع میوه و شیرینی و غذا صرو نکرد ؟!!! البته در این روزگار به این چیزها می گن حق حیات و فکر نمی کنم کسی از این چیزها فارغ باشه ... باید سعی کنی که زنده بمونی و البته زندگی هم نکردی ، نکردی ... . می خواستم جای خدا رو تو این زندگی بپرسم و سراغ خدا رو بگیرم که دیگه خداییش دلم نیومد و دیدم نمک رو زخم دلت پاشیدنه چون هر کسی می دونه که تو این مصرف زدگی و اکونومیک گرایی دیگه جایی برای خدا نمی مونه و همش باید از بوق هاپو تا سوت عمو (2) تلاش کنی تا برای دیگران زندگی سازی کنی ... . دارم فکر می کنم و در اعماق تفکراتم ، یاد مصاحبه ای می افتم که چند وقت پیش از شبکه 3 سیما پخش میشد : پلان شماره 1
مصاحبه گر تو یه فضای صمیمی با یه آدم پنجاه و دو یا سه ساله مصاحبه می کرد و ازش پرسید :- حاج آقا میشه بپرسم ماهیانه چند حقوق می گیرید و چند تا بچه دارید ؟! - جواب داد : 25000 تومان حقوق بازنشستگی می گیرم و دو تا بچه دارم که یکیشون ازدواج کرده و دیگری هم دانشجوی دانشگاه آزاده. - حاج آقا ازاین حقوق و اوضاع اقتصادی راضی هستید؟ ! - الحمدو لله راضی هستیم به رضای خدا و داریم تلاش می کنیم که دخل و خرج رو جور کنیم . پلان شماره 2
مصاحبه گر جلوی یه ماشین پرادو رو گرفت و با راننده پرادو شروع به مصاحبه با شخص جوانی با حدود سی و دو یا سی و سه ساله کرد: - آقا ببخشید مزاحم شدم می تونم بپرسم ماهیانه چند حقوق می گیرید و چند تا بچه دارید ؟! - من کارخونه دارم و ماهیانه حدود 1میلیون و ششصد هزار تومان حقوق می گیرم و یک بچه شش ماهه هم دارم . - ازاین حقوق و اوضاع اقتصادی راضی هستید؟ ! - با عصبانیت داد زد : نه خیر آقا چطور راضی باشم ؟!!! - مصاحبه گر با تعجب گفت: من همین چند دقیقه پیش با کسی مصاحبه می کردم با یه بچه دانشجو و ماهی 250000 تومان راضی بود از زندگی و گفت داریم سعی می کنیم دخل و خرج رو درست کنیم چرا شما اینطوری و با عصبانیت می فرمائید که نه خیر آقا راضی نیستم ؟!!! جوان با کمی تامل جواب داد : اون بنده خدا قصد داره زنده بمونه و داره برای حیات تلاش می کنه ولی من می خوام زندگی کنم . راستی ما زنده ایم یا زندگی می کنیم ؟!!! راستی رفقا به نظر شما بین تعریف زندگی در دنیای بولدوزرها یا دنیای اکونومیک با تعریف زندگی در دنیای الهی و غیر مادی چه فرقی وجود داره ؟!!!
پی نوشتها : -------------------- 1. منظور از با خمیر گیر های نانوایی از خانه بیرون می رفتن و با مطربهای مجالس شادی به خانه بر می گشتن همان صبح زود رفتن و شب دیر وقت برگشتن است . 2. منظور از بوق هاپو تا سوت عمو همان صبح زود و دیر وقت شب است . موضوع مطلب : به نام خدا همیشه در کتابهای تاریخی دوران تحصیل می خودندم که امر کبیر مرد بزرگی بوده و با اقتدارو درایتی وصف نشدنی ایران را اداره می کرده و موجب پیشرفت کشور شده و کارهای زیر بنایی زیادی در دوران ایشان اتفاق افتاده، اما رمز و رازش را نمی دانستم تا اینکه بخشی از نامه ایشان به ناصر الدین شاه راکه روی یه ورقه A4نوشته شده بود،خواندم و با خودم فکر کردم که اولا عجب شخصیت جالبی داشته این مرد بزرگ تاریخ ایران و اسلام و ثانیا یکی از رازهای موفقیتشان می تواند همین توصیه خودشان باشد .... به این فکر می کردم که اگر توصیه ها در کشور کم شود تحولی عظیم در اداره امور کشور اتفاق خواهد افتاد . اما متن نامه ایشان: قربانت شوم الساعه که در ایوان منزل با همشیره همایونی به شکستن لبه نان مشغولم خبر رسید که شاهزاده موثق الدوله حاکم قم را که به جرم رشاء و ارتشاء معزول کرده بودم به توصیه عمه خود ابقاء فرموده و سخن هزل بر زبان رانده اید. فرستادم او را تحت الحفظ به تهران بیاورند تا اعلی حضرت بدانند که اداره امور مملکت با توصیه عمه و خاله میسر نمی شود. زیاده جسارت است ، تقی
موضوع مطلب : سه شنبه 86/5/16 :: 2:21 عصر
به نام خدا یکی از دوستانم می گفت من در گروه شهید چمران همرزم آقا بوده ام و با هم تمرین موتور سواری و تیر اندازی و عملیات چریکی می کردیم .... با اینکه هم سن و سال بودیم ، ایشان جذابیتی وصف ناشدنی داشتند و من این اثر را در نماز شبها و مناجاتهای ایشان میدیدم .... می گفت من تمام عشقم این بود که نیمه شبها پشت درب سنگر یا اتاقی که ایشان بودند بایستم و از گریه ایشان و تزرع ایشان گریه کنم و لذت ببرم ....
سردار باقر زاده می گفت : در تاریخ ۲۸ خرداد ۸۶ (نزدیک 40 روز پیش) 5 شهید گمنام در منطقه ولنجک تهران به خاک سپرده شدند. پس از به وجود آمدن مشکلاتی برای تدفین در محل در نظر گرفته شده، مسئولان برگزاری مراسم از قرآن کریم چاره جویی می کنند که این آیه آنان را راهنمایی می کند: " و إذ اعتزلتموهم و ما یعبدون إلا الله فاوا إلی الکهف ینشر لکم ربّکم من رحمته و یهیّیء لکم من أمرکم مرفقاً" (و هنگامی که از مشرکین و آنچه غیر از خدا می پرستیدند روی گرداندند رو به جانب کهف کردند...) ولنجک یکی از مناطق شمالی شهر تهران است و به کوه های شمال تهران متصل می شود؛ استخاره تکلیف را روشن کرد.
خدای علی (ع) شاهد است، خدای زهرا (س) شاهد است، من نمیدانستم که در این منطقه غاری هست. به برادر بسیجی، هاشم گفتم برو ببین در آن اطراف غاری داریم؟ گفت بله، یک چیزی هست. ظاهرا سازمان زلزله شناسی جایی را در دل کوه ساخته و غاری وجود دارد" گویی آنجا از مدت ها پیش برای میزبانی شهیدان گمنام آماده شده بود؛ مراسم تشییع و تدفین شهدا در غار با حضور خیل با شکوه ملت شهیدپرور برگزار شد و شهدا در غار آرام گرفتند و این غار، کهف الشهداء نام گرفت. گویی آنجا از مدت ها پیش برای میزبانی شهیدان گمنام آماده شده بود؛ مراسم تشییع و تدفین شهدا در غار با حضور خیل با شکوه ملت شهیدپرور برگزار شد و شهدا در غار آرام گرفتند و این غار، کهف الشهداء نام گرفت.
گویی آنجا از مدت ها پیش برای میزبانی شهیدان گمنام آماده شده بود؛ مراسم تشییع و تدفین شهدا در غار با حضور خیل با شکوه ملت شهیدپرور برگزار شد و شهدا در غار آرام گرفتند و این غار، کهف الشهداء نام گرفت. نمیه شب با ناباوری شهدا به استقبال رهبرشان آمدند و او را به کهف استقبال کردند ... آقا شب را با آنها گل می گفت و گل می شنفت ... گویی در خیل رزمندگان و همرزمان حضور یافته اند ... با هم می خندیدند ... گریه می کرند ... نماز شب می خواندند ..... خاطره می گفتند و روحیه می گرفتند و روحیه میدادند ... آقا نماز صبحش را که خواند خبر نگاران فهمیده بودند و دیگر رسانه ها و دوربین خبرنگاران محرم این مجلس با شکوه نبود .... شهدا در کهف خوابیده بودند و آقا آنها را ترک کرد ... چه کسی می داند که آرزوی آقا چیست ؟!!!! شاید ... موضوع مطلب : به نام خدا برمشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
نمی دانم در عالم چه رازی است که او این چنین دعوت شده و این دعوت نامه را در معرض دید ما قرار داده اند ؟!!! شاید می خواهند بگویند اگر با ما سر و سرٌی داشته باشی دعوتنامه میفرستیم خدمتتان حتی اگر شیعه نباشی ؟!!! ------------------------------------------------------------------ دوستان عزیز سلام شهادت جانگداز بانوی مکرم اسلام خانم حضرت زینب سلام الله علیها تسلیت باد. مدتهاست که می شنوم افرادی جویای نام ، دین را در گرو دنیا می بینند و فکر می کنند که شیعیان مرتضی علی علیه السلام دینشان در گرو نان و مطاع دنیاست واستناد می کنند به کلام مولا که اگر فقر از دری بیاید ایمان از در دیگر بیرون خواهد رفت غافل از اینکه دین فروشان شیعه نیستند...
راستی رفقا سئوال من این است که واقعا جبهه ما پر بود از بچه های بالای شهری و پولدار یا مجید سوزوکی های قبل از استحاله شدن در فیلم اخراجی ها (مجید سوزوکی با غیرت و شرافت واقعی همانطور که خدا می شناسدش )؟!!!
منظورم این است که حساب بانکی آنها چقدر بود ؟ این معادله را حل کنید و جایزه بگیرید .... اصلا یک سئوال دیگر : تصور کنید جوانی با حدود 13 سال سن و صورتی که هنوز مو یا در اصطلاح ریش برآن جوانه نزده ، دارنده یک دست لباس خاکی و یک شماره حساب بانکی خالی از موجودی و مادری مریض و رنجور و پدری از کار افتاده ، ساکن تهران حلبی آباد...
لطفا با در نظر گرفتن شرایط این جوان به گزینه های زیر جواب دهید : الف : این پسر به جبهه می رود اما دین فروشی می کند چرا که پول ندارد ب: این پسرغلط می کند به جبهه برود چرا که اگر فقر از یک در بیاید دین از در دیگر می رود ج : جبهه رفتن دین می خواهد ، او که پول ندارد!!! د : دین داری پول می خواهد ، او شماره حسابش خالی است.!!! امروزه نمی دانم با چه هدفی فیلم فقر و فحشا می سازند و ادرس مراکز فحشا می دهند و تشویق می کنند به گمراهی و ضلالت و این باب را باز می کنند در جامعه که اهای ایها الناس شما که فقیرید باید بی دین باشید چرا که اگر فقر امده دین باید برود و لابد است این ماجرا .... نمی دانم چرا این حدیث در مورد یاران امیر المومنین علیه السلام مصداق نداشت که تاریخ در این باره می نویسد شبی که دشمنان علی درب خانه ابوذر رفتند تا او را بخرند خانواده او سه شبانه روز بود که چیزی برای خوردن نداشتند با این حال او علی فروشی نکرد و گفت اولا شما اینقدر غافلید که فکر کرده اید من علی فروشم و ثانیا به اربابان خبیثتان بگوئید :قیمت علی همین اندک کیسه های زر است ؟!!! روزی که برای اولین بار فیلم فقر و فحشا را دیدم حسابی داشتم می ترکیدم که با این جسارت محلهای فحشا را ترویج می کنیم و فکر می کنیم داریم ناموس شیعه را نجات می دهیم غافل از اینکه یا آدرس به دین فروشها دادیم و یا آدرس به خریداران دین به قیمت مفت....
وقتی که در خیابانها می بینم که روی دیوار اطلاعیه زده اند که کلیه می خرند از جهتی ناراحتم که چرا در این مملکت فقر بیداد می کند و فقرا در رنج و عذابند هنوز؟!!!
و از جهتی خوشحالم که شیعه مرتضی علی شیعه است .... شیعه مرتضی علی کلیه می فروشد ...اما دین هرگز ... کاش کسی پیدا می شد مستندی با نام فقر و ایمان می ساخت تا تصویر دین داری شیعیان مستند شود به تصویر رسانه ای ...
موضوع مطلب : موضوعات
پیوندها
امکانات جانبی بازدید امروز: 75 بازدید دیروز: 6 کل بازدیدها: 320862 |
||